جدول جو
جدول جو

معنی چشم پوش - جستجوی لغت در جدول جو

چشم پوش
ویژگی کسی که چیزی را نادیده بگیرد یا از جرم و گناه کسی درگذرد، چشم پوشنده
تصویری از چشم پوش
تصویر چشم پوش
فرهنگ فارسی عمید
چشم پوش(گُ)
کسی که اغماض میکند. (ناظم الاطباء). رجوع به چشم پوشیدن و چشم پوشی شود
لغت نامه دهخدا
چشم پوش
کسی که اغماض کند
تصویری از چشم پوش
تصویر چشم پوش
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چشم شور
تصویر چشم شور
چشمی که اگر با نظر اعجاب و تحسین به کسی یا چیزی نگاه کند به آن چشم زخم می زند و آسیب می رساند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چشمه نوش
تصویر چشمه نوش
آب زندگی، آب چشمه ای در ظلمات که هرکس از آب آن بیاشامد عمر جاویدان پیدا می کند و هرگز نمی میرد و خضر پیغمبر از آن آب نوشیده است، چشمۀ حیوان، ماالحیاة، جان فزا، آب حیات، آب حیوان، آب بقا، آب خضر، شربت حیوان، چشمۀ خضر، چشمۀ حیات، چشمۀ الیاس، نوشاب، چشمۀ زندگی، عین الحیات، جان افزا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چشم پوشی
تصویر چشم پوشی
نادیده گرفتن جرم و گناه کسی، عفو، اغماض
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چشم پزشک
تصویر چشم پزشک
پزشکی که بیماری های چشم را معالجه می کند، کحال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چکمه پوش
تصویر چکمه پوش
ویژگی کسی که چکمه بپوشد، کنایه از نظامی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جرم پوش
تصویر جرم پوش
آنکه جرم و گناه را می بخشد، خطاپوش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چشم پیش
تصویر چشم پیش
شرمنده، شرمسار، خجل، برای مثال کنون از تنگدستی چشم پیشم / که شرم است از هواخواهان خویشم (نزاری - مجمع الفرس - چشم پیش)
فرهنگ فارسی عمید
(چَ / چِ)
ترجمه اغماض. (آنندراج). اغماض. (ناظم الاطباء). عفو. گذشت. بخشش. رجوع به چشم پوش و چشم پوشیدن شود
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ)
کنایه از شرمنده و خجل باشد. (برهان). شرمنده و خجل و شرمسار. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(چَ)
دهی از دهستان چرداول بخش شیروان شهرستان ایلام که در 22 هزارگزی جنوب خاوری چرداول. کنار راه مالرو چرداول به شیروان واقع است. کوهستانی و گرمسیر است و 500 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه چرداول. محصولش غلات و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
تصویری از چشم پزشک
تصویر چشم پزشک
پزشک معالج چشم طبیبی که بیماریهای چشم را مداوا کند کحال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چشم روز
تصویر چشم روز
آفتاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چشم شور
تصویر چشم شور
چشم بد زود اثر کند
فرهنگ لغت هوشیار
آن کس که چشم خود را شست و شو دهد، دارویی که بدان چشم را شست و شو دهند، ظرفی مخصوص شست و شوی چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چشم پوشی
تصویر چشم پوشی
نادیده گرفتن گناه کسی را اغماض
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جرم پوش
تصویر جرم پوش
آنگه گناه پوشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چکمه پوش
تصویر چکمه پوش
آن کس که چکمه پوشد پوشنده چکمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چشم پیش
تصویر چشم پیش
شرمنده خجل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چشم شور
تصویر چشم شور
چشمی که از آن چشم زخم به کسی یا چیزی برسد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چشم پوشی
تصویر چشم پوشی
نادیده گرفتن، بخشیدن، چشم خواباندن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چشم پیش
تصویر چشم پیش
شرمنده، خجل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چشم پوشی
تصویر چشم پوشی
انصراف، صرفنظر، اغماز
فرهنگ واژه فارسی سره
اغماض، صرفنظر، عفو، گذشت، نادیده گیری، نادیده انگاری، غمض عین
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از چشم پزشک
تصویر چشم پزشک
Ophthalmologist
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از چشم پزشک
تصویر چشم پزشک
офтальмолог
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از چشم پزشک
تصویر چشم پزشک
Augenarzt
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از چشم پزشک
تصویر چشم پزشک
офтальмолог
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از چشم پزشک
تصویر چشم پزشک
okulista
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از چشم پزشک
تصویر چشم پزشک
眼科医生
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از چشم پزشک
تصویر چشم پزشک
oftalmologista
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از چشم پزشک
تصویر چشم پزشک
oculista
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از چشم پزشک
تصویر چشم پزشک
oftalmólogo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی